.

.

شاعری وام گرفت شعرش آرام گرفت


بسم الله الرحمن الرحیم


شاعری وام گرفت

شعرش آرام گرفت


اغلب تا وقتی مبارزیم که به حریم یک متری ما که فقط شامل(من)می شود آسیبی نرسد.بیرون گود نشستن که کلا عادتمان شده و بدتر از آن فریاد لنگش کن که تصور میکنم هر چه بلند تر باشد ما را به همان اندازه از انفعال دور میکند.

البته شاید همین که پای گود انقلاب اسلامی و حضرت امام و حضرت آقا و ... می نشینیم و لنگش کن سر می دهیم هم وجه ممیزه ای باشد برایمان . اما چقدر و تا چه وقت فقط به همین اکتفا می کنیم ؟ ضمن این که کم نبودند نوچه ها و انتری های دور لوطی که تا هوا پس شد عقیده شان را و همان فریاد لنگش کن را هم پشت سرشان جا گذاشتند نوچه هایی که وکیل بوند وزیر بودند و البته حتی رئیس جمهور گاهی .

ما اگر به قدم نهادن در رد پای امیر المومنین نظر داریم نشتسن اساسا با نظر گاه ما در تضاد معنا داری به سر می برد.

به قول مرحوم شریعتی امروز دیگر همه به نحوی در محضر وجدان خویشتن به آنچه که باید انجام دهند کم و بیش آگاهند.اما شیر خدا و رستم دستانم آرزوست...

اگر مدرنیته را شاهراه فعلی تمدن فرض کنیم و انسان های وامدار آنرا رانندگان در حال حرکت در این مسیر باید گفت که نقش ما هم بیشتر از تماشاگران حیرت زده ای که کنار گارد ریل های اتوبان به نظاره نشسته اند نیست.

باید این بار شاید قدم در راه نهیم و به قول استاد طاهر زاده نسبت خودمان را با شرح دعای سحر حضرت امام مشخص کنیم.

که مطمئنا قدم نهادن و حرکت کردن در راستای آنچه که میخواهیم و آنچه که باید به هیچ روی با مثلا سیاسی تلقی کردن نسل کشی مسلمین در بحرین و عراق و لیبی و ... نسبتی ندارد .


در هر حال بوی هوای بهتری به مشام می رسد اما اینکه سهم ریه های ما از این هوای تازه چقدر است احتمالا بسته به همان حرکت کردن و توی گود رفتن است.


بعد التحریر(به سبک مجتبی)


- چه خوب است که احساس خطرمان نسبت به فضاهایی همچون فیس بوک فقط بعد از مثلا آب بازی مختلط در یک پارک نباشد...


- میثم محمد حسنی چه نمونه خوبی برای بهانه نیاوردن و کار کردن است!!!


- گره هم البته نمونه ی کم یاب و عجیبی است برای کار کردن و این که در فسیل شده ترین فضا ها هم=صدا و سیما میشود کار خودت را بکنی...

ما میتوانیم آقا سید...

بسم الله الرحمن الرحیم...


ما میتوانیم آقا سید...


«یکی از احکام مشهوری که درباره سینما و تلویزیون عنوان می شود این است که اینها ظرف های هستند که هر مظروفی را میپذیرند و این ما هستیم که باید از ابزار درست استفاده کنیم ... و کسی هم از خود نمیپرسد که اگر چنین بود چرا ما بعد از یازده سال از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران هنوز نتوانسته ایم آنچنان که شایسته است از سینما و تلویزیون استفاده کنیم.»


این ها صحبت های شهید سید مرتضی آوینی درباره سینماست ...


آقا سید خدا رحمتتان کند ولی انگارشما خیلی کم حوصله بودید با یازده سال که نمیتوان انقلاب کرد حالا امروز کجائید که ببینید رسانه ملی چه ها که نمیکند ... این قدر خوب حرف های خوب میزند که امثال شما فکرش را هم نمیتوانند بکنند ...

شما مثل این که اصلا ما را نمیشناسید ... فکر کرده اید ما در مقابل موجود حقیری چون دوربین کم میآوریم و پا پس می کشیم ... نه واقعا شما ما را نمیشناسید ... اصلا بگذار تا از زبان اکابر قوم برایت فکت بیاورم ...همین دیشب بود که از شبکه ملی پخش شد ...اگر میدیدی و میشنیدی آنچه را که من دیده و شنیده ام نظرت چیز دیگر بود ... میگفت :یکی از افتخارات ما این است که با امکانات جهان سومی در بعضی از صحنه ها توانسته ایم خود را به هالیوود با آن همه امکانات نزدیک کنیم...

دیدید گفتم شما ما را نمیشناسید ... فکر کردید اگر بروید دیگر نسل سینمایی های انقلابی خشک میشود ... نخیر آقا ... مگر داوود میر باقری ومختارش مرده اند که دلمان برای روایت تو از فتح دوستانت تنگ بشود...


ما میتوانیم آقا سید...

وقتی بهانه میگیریم...

بهانه کرده ایم اسلام را...

بهانه کرده ایم سرخی خون را...

و بهانه کرده ایم که همین اندک شرافتی را که آنهم میراثی است که به مارسیده به باد استهزاء دوست و دشمن بدهیم...

تفکیک جنسیتی ماجرای کهنه شده ای که حالا آقایون به هزار بهانه و نهانه لعابش میدهند تا شاید اگر دشمنان و فتنه ها دست بسته مانده اند این بار با تیتر دوستی و مصلحت و غیره و ذلک رخنه بزنند به پیکر خسته و البته استوار آرمانی که با خون عشاقش زنده مانده...

خیلی جالب است کلاس اختصاصی مختلط کلاس عمومی جدا !!!

تازه توی محوطه هم که دیگر اسلام آقایان به خطر نمی افتد .محدوده خطر فقط در کلاس های عمومی است ظاهرا کلاس هایی مثل اندیشه اسلامی و...

به خدا دینی که شما پاسدار آنید به لعنت خدا و بنده اش هم نمی ارزد آقای شریعتی !!!

اگر نبود شرایط بی قیدی روز و روزگارمان میزدم زیر میز مصلحت که هنوز هم هستند رفقا ای که دینشان را بدون آزادگی فریاد نمی زنند...

عدو شود سبب خیر ...انشا الله...


ما خضر دل به چشمه پیکــــــان فروختیم...

حوصله نوشتنم تنگ بود مهمان شعرتان کردم....



ما خضر دل به چشمه پیکــــــان فروختیم

ارزان به تیغ غــــــــمزه ،رگ جان فروختیم

                                     رنج تو بود راحت ما دل  فتـــــــــــــــادگان

                                      ای زهـــــــد مژده باد ،که ایمان فروختیم

ادامه مطلب ...

حد تو رثانیست،عزای تو حماسه ست...

ای خون اصیلت به شتک ها ز غدیران

افشانده شرف ها به بلندای دلیران

جاری شده از کرب و بلا،آمده آنگاه

آمیخته با خون سیاووش در ایران

تو اختر سرخی که به انگیزه تکثیر

ترکید در آیینه خورشید ضمیران

ادامه مطلب ...