.

.

دعوت به همکاری



بسم الله الرحمن الرحیم


این شماره قبلی سینما رسانه است . شماره جدید هم امروز روی گیشه بود .در دوره جدید سینما رسانه سرویسی به نام سرویس دانشجویی اضافه شده که دبیریش به عهده حقیره. معرفی سرویس رو در زیر قرار میدم که در نشریه به چاپ رسیده و از همه (دانش+جو)یانی هم که سرشان برای سینما و رسانه درد میکند دعوت به همکاری میکنم.

 


این کاریکاتور اثر عباس گودرزی است که باز هم از تلاش های او صمیمانه تشکر میکنم.





ادامه مطلب ...

به روز میکنم...

بسم الله الرحمن الرحیم

چند وقت بود که به روز نمیکردم چرا که وبلاگ بازی خیلی با مزاجم جور نیست ولی به پیشنهاد تنی چند از دوستان تصمیم گرفتم که خطی خطی های این ور و آن ورم را  در این جا هم بگذارم .

                                                                                                                                 یا علی مدد

کارهایی که کردیم،نمیکنیم،باید بکنیم...

بسم الله الرحمن الرحیم

کارهایی که کردیم،نمیکنیم،باید بکنیم...

در سال های پس از انقلاب اسلامی سینمای ایران با کوچ و سانسور اجباری تعداد قابل توجهی از دست اندرکارانش روبه رو شد . این کمبود نیرو باعث شد جوان هایی که خیلی شان حتی نمی دانستند دوریبن را باید از کدام طرفش نگاه کنند پایشان به سینما باز شود و امکان تجربه پیدا کنند . تجربه هایی که باعث شد نسلی تربیت شود که سالها سینمای ایران را تغذیه کند و در مقابل دو جریان مرسوم سینمای ایران ؛ جریان شبه روشنفکری و فیلم فارسی جریان سینمای انقلابی و آرمانخواه را وارد عرصه کند . از جوان های آن روز ها که امروز ژنرال های سینمای ایرانند میتوان به ابراهیم حاتمی کیا ،    مرحوم رسول ملا قلی پور ، جمال شورجه، شهریار بحرانی و در صدر همه به سیدنا الشهید سید مرتضی آوینی اشاره کرد که چه در حکمت سینما و چه در سینمای مستند ابواب جدیدی را پیش روی سینمای ایران گشود.

اما امروز با گذشت بیش از سی و چند سال از انقلاب اسلامی و پشت سر گذاشتن اتفاقات مختلف مدیرت سینمایی ایران در اوج بی حوصلگی تاب حضور جوانان را ندارد و با افتادن در دام مفهومی به نام حرفه ای گری از همه افق هایی جدیدی که می تواند به روی خود باز کند صرف نظر کرده است .

سرمایه های مادی و معنوی هنگفتی که از سوی سازمان های سینمایی و غیر سینمایی چون شهردای به جیب جریان روشنفکری و فیلم فارسی ساز می رود خود موید این مدعاست و فضا را برای حضور جوانانی که آرمان های انقلاب را الگوی عمل خود می دانند بسیار تنگ کرده. شاید در مقابل این حرف این گونه استدلال کنند که شرایط سال های انقلاب شرایط خاصی بود و مجبور بودیم به آن تن دهیم اما امروز اوضاع به گونه ی دیگری است و دیگر نباید بودجه در اختیار مشتی کار نابلد قرار داد در پاسخ به این دوستان باید گفت بله این که شرایط امروز شرایط دیگری است حرف درستی است اما از دقت کافی برخوردار نیست چرا که اولا حالا که کار را به خیال خودتان به کار بلد ها سپردید کدام دستاورد نصیب سینمای ایران شده است؟ جشنواره ای که اکثر قریب به اتفاق فیلم هایش در فضای ملتهب جهانی و وقوع پی در پی انقلاب ها در گوشه و کنار جهان به موضوعات مورد علاقه سینمای روشنفکری همچون خیانت و... میپردازد یا جایزه های بین المللی که به قیمت توهین به مردم ایران نصیب سینمای ایران میشود؛ واقعا چه چیزی دست ما را گرفته؟

ثانیا جوان ها خودشان را علی رغم همه کم توجهی های شما بارها اثبات کرده اند و با کمترین حمایت ها در این چند سال اخیر دست به کارهای بزرگی زده اند تا جایی که خودشان جشنواره سینمایی برگزار می کنند جایزه گفتمان انقلاب اسلامی به آثار جشنواره فجر اهدا می کنند ، مستند می سازند و بسیار کارهای دیگری که نشان میدهد انگ کار نابلدی به آنها نمی چسبد .

آنچه بسیار ضروری جلوه میکند چاره اندیشی عاجل برای سینمایی است که دیگر کمتر اثری در آن تولید میشود که بتوان به احترامش کلاه از سر برداشت. این که باور کنیم جایی که سینمای ایران ایستاده است در شان ملت ایران و آرمانهایش نیست اولین قدم است در واقع پذیرفتن بیماری اولین گام درمان است . باید از ملت عذر خواهی کنیم و با حمایت از ایده های نو؛ ایستادگی در مقابل، تحجر و ابتذال که دو روی یک سکه اند قدم در جاده بگذاریم تا دیگر نیازی نباشددر انتظار تمام نشدنی پر شدن سالن های سینما بنشینیم .

 

 بعدالتحریر:

به دوستانی که می خواهند با حرفه ای های کار کنند و شبکه به راه بیاندازند اگر شد حمایت معنوی و محتواییشان بکنند:
زنهار ! اگر کسی از این فرومایگان را در مقدمات بینی،به تربیت جان نامستعد و طبع نا اهلش مکوش ، که چون اندک مایه ای در خود سراغ کرد ، درفش کرنش بر درگاه هر صاحب منزلتی برافرازد و نخست کالایی که به معرض بیع درآورد ، تو باشی ...

 

اسکار دربست

بسم الله الرحمن الرحیم

اسکار دربست

ژانر فیلم ها :

پل چوبی : خیانت

برف روی کاج ها : خیانت

زندگی خصوصی آقا و خانم میم : خیانت و بیشتر ...

نارنجی پوش : آشغال

خرس : خیانت

و...

بعد التحریر :

جهت اطلاع :

این ها فیلم های جشنواره فجر بود

با مجوز وزارت ارشاد ساخته شده

و از همه مهمتر به قول آقای شمقدری متعلق به نظام مقدس جمهوری اسلامی است.

به عنوان حرف آخر باید عرض کنم که : گلشیفته فراهانی

از اغتشاش غربی های رفاه زده برای شکم تا انقلاب خاور میانه ای ها

بسم الله الرحمن الرحیم


از اغتشاش غربی های رفاه زده برای شکم تا انقلاب خاورمیانه ای های مصرف کننده برای آزادی


اخیرا خبرهایی مبنی بر خیزش اقوام انگلو ساکسون از آن سوی آب ها به گوش می رسد .خبر هایی که کاردار سفارت انگلستان در تهران را مجبور به صدور بیانه مبنی بر حاکمیت ثبات و آرامش در بریتنیای کبیر میکند.

غیر از خبرهای مردم جزیره چند ماهی هست که شنیدن خبر راهپیمایی های مطلابه گرانه ی مصری ها و تونسی ها و حتی پرتغالی ها و اسپانیایی ها و بسیاری دیگر از ممالک دوست و دشمن به عادت یومیه ای تبدیل شده و تمام خاصیت های روزمرگی را نیز برایمان به همراه داشته که شاهد بر مثال آن هم تبدیل شدن شور و حرارت ابتدای قیام ها در پیگیری و حتی اعزام نیرو به مملکت های یاد شده به تنها محکوم کردن ها و اعلام انزجار های منفعلانه و به دور از مسئولیت است که بیشتر شبیه گفتن آخی از سوی فرزندی در واکنش به شنیدن مثلا خبر مرگ پدر یا مادرش است

همین انفعال و روزمرگی باعث شده تا شاید از فکر کردن به ماهیت این قیام ها و تفکر پیرامون حقیقت وجودی آنها غافل شویم و تنها توجهمان معطوف به تیترهایی از جمله سن افراد بازداشت شده توسط پلیس و مسائلی از این دست شود. هر چند این مسائل هم در جای خود قابل توجه و بررسی است اما چیزی که بیشتر شاید به کار ما و انقلابمان بییاد فهمیدن نسبت آرمان های انقلابمان با آرمانها و خواسته های خیزش هایی نظیر خیزش مردم انگلستان است.

نکته ای که در انقلاب های مردم منطقه به چشم آمد خصوصا خیزش مردم بحرین آرمان خواهی و تغییر بنیادین در حکومت و رهبری جامعه و در واقع شباهت و الهام گیری آن از انقلاب اسلامی ایران بود.

هر چه لا به لای تصاویر و متن ها بگردی چیزی مبنی بر نفی حکومت سلطنتی و آرمان خواهی و...لا به لای شعار های لندنی ها پیدا نمی کنی و اگر خیلی بگردی شاید مثلا اعتراض به اصالت دادن به رنگ پوست و تبعیض نژادی و از این قبیل مسائل دستت را بگیرد .

البته این حرفها به معنی دروغین بودن جنبش مردم در اروپا و انگلستان نیست و در واقع ایجاد یک نوع منظره دید است تا دستمان بیاید که خیلی انتظار زیادی نباید از این گونه اتفاقات داشت چرا که کم نبوده این گونه اعتراضات و تجمعات در تاریخ چند صد سال اخیر اروپایی ها و اصلا همین یکی از مبانی مباهات و شاهد بر وجود آزادی در این ممالک است.

امروز شاید به جای آنکه  Opportunistبازی در بیاوریم و به آدمهایی مثل شجریان بگویم چرا برای دولت فخیمه بریتانیا تفنگت را زمین بگذار نمیخوانی باید برویم سراغ انتشار حرفهای خودمان درجایی مثل انگلستان و یار گیری برای تفکری که وامدارش هستیم .

بعد التحریر :

-امروز ماریوت کاردار سفارت انگلستان در تهران در پاسخ به نامه سرگشاده دانشجویان در یکی از بندهایش چنین آورده بود:

با توجه به نگرانیهای قابل تحسین شما در مورد حق آزادی بیان و حق آزادی اجتماعات اینجانب همچنین اطمینان دارم که مقامات ذیربط را ترغیب خواهید کرد تا حقوق مشابه ای برای کلیه دیگر تظاهرات مسالمت آمیز در ایران قائل شوند.

خب میشود درک کرد که طرف انگلیسی است به گمانم...

-با توجه به خبرهایی مبنی بر بستن شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک و تویتر و ... در اعتراضات اخیر انگلستان بیشتر می شود درک کرد که اینترنت تفاوت تکنیکی بسیار قابل استفاده با رسانه های دیگر همچون روزنامه و تلویزیون و ... دارد