.

.

حد تو رثانیست،عزای تو حماسه ست...

ای خون اصیلت به شتک ها ز غدیران

افشانده شرف ها به بلندای دلیران

جاری شده از کرب و بلا،آمده آنگاه

آمیخته با خون سیاووش در ایران

تو اختر سرخی که به انگیزه تکثیر

ترکید در آیینه خورشید ضمیران

ای جوهر سرداری سرهای بریده

وی اصل نمیرندگی نسل نمیران

خرگاه تو می سوخت در اندیشه تاریخ

هربار که آتش زده شد بیشه شیران

آن شب چه شبی بود که دیدند کواکب

نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران

وان روز که با بیرقی از یک تن بی سر

تا شام شدی قافله سالار اسیران

تا باغ شقایق بشنوند و بشکوفند

باید که زخون تو بنوشند کویران

تا اندکی از حق سخن را بگزارند

باید که به خونت بنگارند دبیران

حد تو رثانیست،عزای تو حماسه ست

ای کاسته شأن تو از این معرکه گیران

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد